به سلامتی برگهای پاییزی
که کمرشون زیر کفشامون میشکنه
ولی زیر پامونو رو خالی نمیکنند
به سلامتی برگهای پاییزی
که کمرشون زیر کفشامون میشکنه
ولی زیر پامونو رو خالی نمیکنند
مثل گل نیلوفر –
چه به سرعت می گذرد این زندگی ام
امروز…؟
«موریتاکه»
از وقتی که تویتر و فیس بوک تشریف اوردند اینجانب کمتر با یاهو مسنجر ور میرم ولی امروز یعنی 6/3/89 جو آن شدن با یا هو مسنجر به شدت در من وارد شد و چون اینجانب اصولا در جو گرفتن بی نظیر هستم در یک اغدام انقلابی با یاهو مسنجر آن شدم و این تلسم رو شکوندم .
در همون لحظه ی اول دیدم دوست دختر دوران دبیرستان منهم آن هست .
یکهو خیلی خوشحال شدم و فکر کنم بعد از 5 سال یا که بیشتر می خواستم با هاش حرف بزنم یادش بخیر چقدر بچه بودیم و چقدر حماقت می کردیم اولین دختری بود که رابطه نامشروع با هاش داشتم و س ک س چه روزگاری بود حیف که نتونستم ببینمش و حتمآ میاد پیشم که ببینم اصلا چه شکلی شده و باز هم یادش بخیر چه جاهایی قرار می زاشتیم فرار از پول تلفن شبا چت می کردیم برای هم نامه عاشقانه می نوشتیم و کلی خر بودیم
همینطور این چند روزه بدجور سرما خوردم شما هم مواظب خودتون باشید و مایعات زیاد استفاده کنید .
انرژیم رو بشدت صرف هل یک مسئله میکنم .
تمرکزم رو به یک هدف معطوف میکنم .
درس – کار و دختر
حالا یک زمان با سه صورت مسئله داریم تنها راه حل برای رسیدن به جواب صحیح و سریع – حذف یکیشونه
که این امکان پذیر نیست
من کلآ با این جمله مسخره «» نمی زارند «»موافق نیستم «غیر ممکن وجود نداره »
ولی جدآ محیط شرط هست و واقعآ خوب یاد نگرفتم همینطور خوب و به موقع بزرگ نشدم و دیر متوجه شدم ..!!؟
که اینا همه و بیشترین درصدش بخاطر فرهنگ گند اینجاست
مدتی بود وبلاگ نویسی رو ترک کرده بودم یک جورایی حس نوشتن از من رفته بود نه که الان کارام کمتر شده باشه نه – ولی دلم میخواد دوباره شروع کنم با یک و بلاگ جدید یک سرویس دهنده ای بغیر از سرویس دهدنده ی ایرانی یک جایی بجز بلاگفا
می خوام غروقاطی از خودم و کامپیوتر بنویسم تا ی چیز بیشتر یاد بگیریم
کم کم این وبلاگ رو بهتر می کنم و بهش میرسم .